همسفر باران

ساخت وبلاگ
      باز هم آمدی    مثل همیشه سبز     ولی با چشم تر آمدی     آسمانت بارانیست      حس می کنم گلبرگهای نسترنت         پر از شبنم تنهایی ست    بله  بهار  منتظرت بودم که بیایی        میدانستم با بغض میایی      بهار سرم را بر شانه سبزت میگذارم             همراه با صدای بارانت             برایت از دلم میگویم      چه دلی ست این دل من؟         دلم را شکسته اند..           دلی را شکسته اند که حرمت نمیشکند!       چشمم را گریانده اند....         چشمی را گریاندند که نگاهش به طلوع خورشید است        صداقتم را به مسخره گرفتند        حمایتم را چزاندن...رفاقتم راسوزاندن      بهار...میدانم تو هم غمگین آمدی     همسفر باران ...
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : سلام,بهار, نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 263 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:38

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیستطاقت بار فراق این همه ایامم نیستخالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشدسر مویی به غلط در همه اندامم نیستگو همه شهر به جنگم به درآیند و خلافمن که در خلوت خاصم خبر از عامم نیستبه خدا و به سراپای تو کز دوستیتخبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیستدوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنیبه دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست ***** آشنای دور اما نزدیکم ..... + نوشته شده در  چهارشنبه ششم بهمن ۱۳۹۵ساعت 11:43  توسط باران   |  همسفر باران ...
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : خبرت,هست,؟؟؟؟؟, نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 254 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:38

سکوتت را ندانستمنگاهم را نفهمیدینگفتم گفتنی ها روتو هم هرگز نپرسیدی...شبی که شام آخر بودبه دست دوست خنجر بودمیان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بودچه جنگ نابرابریچه دستی و چه خنجریچه قصه ی محقریچه اول و ... چه آخری...ندانستیم و دل بستیمنپرسیدیم و پیوستیمولی هرگز نفهمیدیمشکاره سایه ها هستیمسفر با تو چه زیبا بودبه زیبایی رویا بودنمیدیدیم و می رفتیمهزاران سایه با ما بود...در آن هنگامه ی تردیددر آن بنبستِ بی امیددر آن ساعت که باغ عشق به دست باد پر پر بوددر آن ساعت هزاران سالبه یک لحظه برابر بودشب آغازه تنهاییشب پایان باور بود ٬٬ همسفر باران ...
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : شام,آخر, نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 231 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:38

حال من خوب است اما با تو بهتر می شوم آخ ... تا می بینمت یک جور دیگر می شوم با تو حس شعر در من بیشتر گل می کند یاسم و باران که می بارد معطر می شوم در لباس آبی از من بیشتر دل می بری آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو می توانم مایه ی ــ گه گاه ــ دلگرمی شوم میل میل ِ توست اما بی تو باور کن که من در هجوم بادهای سخت ، پرپر می شوم مهدی فرجی + نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم فروردین ۱۳۹۶ساعت 11:56  توسط باران   |  همسفر باران ...
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : حال,خوب,است,؟؟؟؟؟؟؟, نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 240 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:38

آسمان آبــی عرفــان من چشمان توستاختر تابنده ی کیهان من چشمان توستدر حضور چشم هایت عشق معنا می شوداولین درس دبیرستــان من چشمان توستدر بیابانی کـه خورشیدش قیامت می کندسایبان ظهر تابستان من چشمان توستدر غـــزل وقتــی کـه از آیینه صحبت می شودبی گمان انگیزه ی پنهان من چشمان توستمن پر از هیچــم پر از کفـرم پر از شرکم ولینقطه های روشن ایمان من چشمان توستدر شبستانــی کــه صد سودابــه حیران من اندجام راز آلوده ی چشمان من ، چشمان توستباز می پرسی که دردت چیست؟ بنشین گوش کن!درد من ، این درد بــی درمــان من چشمــــان توست از آشنای دور اما نزدیکم ..... + نوشته شده در  چهارشنبه سی ام فروردین ۱۳۹۶ساعت 10:2 همسفر باران ...
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : چشمان, نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 219 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:38

بیش از ایــن غنچه نمانی، گـــل من باز شوی

مـن زمین گیر تو هستم، همـه را پس زده ام
بی پــر و بــــال شـــدم تــــا پــــر پرواز شوی

حــرف هـا در دل من هست و زبانم خــاموش
این سکوت است که باعث شده یک راز شوی

عـلت هــــــر تپش قلب منـــی امـــــا حــــیف
قسمت ایـــن است کــه از دور ورانـداز شوی

وصف زیبایـــی تــــو لایق صدهــــا بیت است
مصلحت بــــود در این شــعر کــه ایـجاز شوی

شــده ام دست به دامـــان غـــزل تــا شاید..
شـاید این بـــار بخوانی...گــل مــن باز شوی

همسفر باران ...
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 249 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 10:38